قاضی القضاتی . [ ضِل ْ ق ُ ] (حامص مرکب ) شغل رئیس قاضیان . قضاء : این احمد مردی بود که با قاضی القضاتی وزارت داشت . (تاریخ بیهقی ).چون کارها قرار گیرد قاضی قضاتی نسا و طوس تو داری .(تاریخ بیهقی ). از نیابت وزارت و قاضی القضاتی و نقیب النقبائی و غیر آن . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 42).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.