قارونی . (اِخ ) سید ناصربن سلیمان قارون . بحرانی ، شاعری بزرگ و ادیبی سخنور بوده در شعر و نثر دستی توانا داشته است . جعفربن کمال الدین بحرانی گوید، روزی در مسجد سدره در قریه ٔ حد حفص از قرای بحرین در مجلس درس و بحثی نشسته بودم و عالم و دانشمند عصر سید حسین بن عبدالرؤف در همان مجلس نشسته بود و پهلوی او سید ناصر قارونی قرار داشت ویکی از مدرسین کتاب مشهور قواعد را قرائت میکرد و سپس داستانی از او آورده است . وی هنگامی که در یکی ازسفرها در کشتی نشسته و طوفان سهمگینی کشتی را به کام امواج خروشان سپرد و هرآن بیم غرق شدن میرفته اشعاری سروده است که این چند شعر از آن است :
خلیلی لو ذقت النبأ قبل هذه
و حدثنی عنها الصدیق المصدق
لعمرکما لم ارتحل قید اصبع
ولو کنت احیی بالرحیل و ارزق
فلا تسلا عنی فانی میت
بلا مریة و الملتقی یوم تخلق
فان عشت حیاً ثم عدت لمثلها
فانی اخوالخرقاء بل انا اخرق .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.