فیوض . [ ف َ / فیو / ف ُ] (ع مص ) بسیار شدن آب چندانک روان گردد. || لبالب رفتن رود. || آشکار کردن راز. (منتهی الارب ). رجوع به فیض شود. || مردن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برآمدن جان کسی . || فاش گردیدن خبر. (منتهی الارب ). || بسیار شدن چیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || روان شدن اشک . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.