فیقة. [ ق َ ] (ع اِ)شیری که میان دو دوشیدن گرد آید در پستان . ج ، فیق ، افواق . جج ، افاویق . (منتهی الارب ). نیز ج ، فیقات . جج ،افاویق . به معنی آبی که در ابرها جمع شود و ساعت به ساعت ببارد، نیز به کار برده اند. (از اقرب الموارد).
- فیقة الضحی ؛ بلندبرآمدگی آن . (منتهی الارب ). اول و بلندی آن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.