فیروزه فام . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) پیروزه فام . (فرهنگ فارسی معین ). به رنگ فیروزه . فیروزه رنگ :
سحرگه که طاوس مشرق خرام
برون زد سر از طاق فیروزه فام ...
سلام علی آل یاسین بخواند
به زرین زبان چرخ فیروزه فام .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فیروزه فام . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) پیروزه فام . (فرهنگ فارسی معین ). به رنگ فیروزه . فیروزه رنگ :
سحرگه که طاوس مشرق خرام
برون زد سر از طاق فیروزه فام ...