فلاسنگ . [ ف َ س َ ] (اِ) بیابان . (آنندراج ) (غیاث ). || به معنی فلاخن است ، و آن چیزی باشد که از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. (برهان ). آیا مصحف قلماسنگ نیست ؟ (یادداشت مؤلف ) : گفت سلاحت کجاست ؟ گفت سلاح من فلاسنگ است ... یک سنگ برآورد و گفت بنام خدای ابراهیم ، و در فلاسنگ نهاد. (تفسیر ابوالفتوح رازی ).
معنی اندر شعر جز با خبط نیست
چون فلاسنگ است و آن را ضبط نیست .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.