فقوع . [ ف ُ ] (ع مص ) سخت زرد شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ) (تاج المصادر بیهقی ). زرد گردیدن و زرد بی آمیغ شدن . || فرسودن کسی را سختی های روزگار و شکستن . (منتهی الارب ). || بالیدن کودک و جنبیدن . || از گرمی مردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دزدیدن . (از اقرب الموارد). رجوع به فقع شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.