فغان برآوردن . [ ف َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد کسی را بلند کردن :
خاقانی این سخن گفت اورا زبان فروبست
تا ناگهی نباید کز تو فغان برآرد.
|| فریاد زدن . ناله کردن .فریاد برآوردن :
مرغان چمن فغان برآرند
گر فرقت نوبهار گویم .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فغان برآوردن . [ ف َ ب َ وَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد کسی را بلند کردن :
خاقانی این سخن گفت اورا زبان فروبست
تا ناگهی نباید کز تو فغان برآرد.