فروپوشیدن . [ف ُ دَ ] (مص مرکب ) به تن کردن . پوشیدن :
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت روی سپهی ، اصل فروع ظفری .
|| نهفتن و پنهان کردن و مخفی ساختن . (ناظم الاطباء) :
ور کریمی دو صد گنه دارد
کرمش عیبها فروپوشد.
رجوع به پوشیدن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروپوشیدن . [ف ُ دَ ] (مص مرکب ) به تن کردن . پوشیدن :
چون برآهنجی شمشیر و فروپوشی درع
پشت روی سپهی ، اصل فروع ظفری .