فرن .[ ف ُ ] (ع اِ) تابه ٔ سفالین که در وی نان پزند. (منتهی الارب ). جایی که در آن نان پزند و این جز تنور است . (اقرب الموارد) : و خبز الفرن ارطب من خبز التنور. (ابن بیطار). || خانه ای است جز تنور آماده که در آن نان پزند و فرن در فارسی به معنی زیر یا فرودین (؟) است . (از محیط المحیط). || در المجمل آمده است که فرن نانی است معروف و لغت عربی نیست . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.