فرامش شدن . [ ف َ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . از یاد رفتن :
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی .
گفتم اگر نبینمت مهر فرامشم شود
میروی و مقابلی غایب و درتصوری .
و رجوع به فرامش شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرامش شدن . [ ف َ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . از یاد رفتن :
هرگز فرامشت نشود دفتر خلاف
با دوستان چنین که تو تکرار میکنی .