فراخنا. [ ف َ ] (اِ مرکب ) مقابل تنگنا. فراخا. فراخی . (یادداشت بخط مؤلف ). فراخا. فراخی . گشادگی . (برهان ). || پهنا :
سودی نکند فراخنای برو دوش
گرآدمیی عقل و هنر پرور و هوش .
|| محل فراخی و گشادگی . (برهان ). رجوع به فراخا شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراخنا. [ ف َ ] (اِ مرکب ) مقابل تنگنا. فراخا. فراخی . (یادداشت بخط مؤلف ). فراخا. فراخی . گشادگی . (برهان ). || پهنا :
سودی نکند فراخنای برو دوش
گرآدمیی عقل و هنر پرور و هوش .