فذلکة. [ ف َ ل َ ک َ ] (ع مص ) به پایان رسانیدن حساب را وپرداخته و فارع شدن از آن ، مخترعة من قوله اذا اجمل حساب : فذلک کذا و کذا. (از منتهی الارب ). به انجام رسانیدن حساب خود را و پرداختن آن را و فارغ گشتن از آن ، و این فعلی است اختراعی از فرموده ٔ خداوند اذا اجمل حسابه : و قال فذلک کذا و کذا. (ناظم الاطباء). فذلک حسابه ؛ یعنی به نهایت رسانید آن را و فارغ شد از آن ، و این منحوت گفتار حاسبان است که هرگاه حساب خویش را مجمل آرند گویند: فذلک کذا و کذا، اشاره به حال و نتیجه ٔ آن . (از اقرب الموارد). || چنانکه خفاجی در حاشیه ٔ بیضاوی آورده در سخن علما فذلکه بمعنی اجمال چیزی است که تفصیل یابد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). در سخن دانشمندان بمعنی اجمال مطلبی است که نخست بتفصیل آرند. || (اِ) هر آنچه نتیجه ٔ متفرع بر گفته ٔ پیشین باشد، خواه حساب و خواه جز آن . (از اقرب الموارد). فذلکه بمعنی مجمل کلام و خلاصه ٔ آن است و چنانکه از کلام مولا عبدالحکیم دریافته میشود، بدان نتیجه را اراده کنند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). مجمل سخن و نتیجه ٔ آن . (از اقرب الموارد).
- فذلکةالحساب ؛ آن است که پس از تفصیل به دست آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.