فدامة. [ ف َ م َ ] (ع مص ) گنگلاج گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به فَدم شود. || درمانده در سخن شدن . (منتهی الارب ). فدم گردیدن . (اقرب الموارد). رجوع به فدم شود. || گول و درشت خوی شدن . (منتهی الارب ). فَدامت . رجوع به فدامت و فدم شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.