غیلم . [ غ َ ل َ ] (ع اِ) منبع آب در چاهها. (از اقرب الموارد). بیرون آمدن جای آب در چاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) دختر نیکوروی بشهوت رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنیزک نیکو. (مهذب الاسماء). || جوان پهناتارک سر بسیارموی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جوانی که فرق سر او پهن پرمو باشد. غیلمی . || (اِ) قورباغه . ضفدع . (از اقرب الموارد). غوک . (ناظم الاطباء). || کشف نر. ج ، غَیالم . (مهذب الاسماء). سنگ پشت نر. (منتهی الارب )(آنندراج ) (اقرب الموارد). || ما بالدار غیلم ؛ یعنی کسی در خانه نیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اما بمعنی شط و مِدری ̍، فَیلَم به فاء است و تصحیف کرده اند. (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.