غیب گفتن . [ غ َ / غ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) خبر دادن از چیزهای پنهانی . (ناظم الاطباء). گفتن چیز نهانی . خبر دادن از غیب . عمل شخص غیبگو: چشم باز غیب میگوید. رجوع به غَیب شود. || سرّ کسی را آشکار کردن . || پیش بینی کردن در امور محتمل الوقوع . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.