غور. [ غ َ ] (اِخ ) نام روزهایی و جنگهایی است و سخن در باب غور بسیار است . ماجده ٔ بکریه گوید:
الا یا جبال الغور خلین بیننا
و بین الصبا یجری علینا شنینها
لقد طال ما جالت ذراکن بیننا
و بین دزی نجد فما نستبینها.
جمیل گوید:
یغور اذا غارت ، فؤادی و ان تکن
بنجدیهم منّی الفؤاد الی نجد
اتیت بنی سعد صحیحاً مسلماً
و کان سقام القلب حب بنی سعد.
احوص گوید:
و انک تنزح بک الدار آتکم
و شیکاً، و ان یصعد بک العیس اصعد
و ان غرت غرنا حیث کنت و غرتم
او انجدت انجدنا مع المتنجد
متی تنزلی عیناً بأرض و تلعة
ازرک و یکثر حیث کنت تردّدی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.