غوایت . [ غ َ ی َ ] (ع اِمص ) غَوایَة. گمراهی و بیراهی و غی . رجوع به غَوایة شود : سلطان از غایت جهل و غوایت آن قوم تعجب نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 ص 353). دو روایت ، بلکه دو غوایت است . (جهانگشای جوینی ).
دیو الحاح غوایت میکند
شیخ الحاح هدایت میکند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.