غوارب . [ غ َ رِ ] (ع اِ) ج ِ غارب ، بمعنی دوش یا مابین کوهان و گردن شتر. (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به غارب شود : و خواجه تاریخ بیهقی که دبیر سلطان محمودبن سبکتگین بود استاد صناعت و مستولی بر مناکب و غوارب براعت ، تاریخ آل محمود ساخته است . (تاریخ بیهق ص 20). || غوارب الماء؛ سرهای موج آب ، به غوارب ابل تشبیه شده است . (از منتهی الارب ). بالا و سر هر چیز، و از آن است غوارب الماء بمعنی قسمتهای بالای موج آب . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.