غمزه ٔ لاجوردی . [ غ َ زَ / زِ ی ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از نازها و غمزه های غیرمکرر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). کنایه از ناز و غمزه . (انجمن آرا). ناز خنک بی محل . (فرهنگ رشیدی ) :
افتاده اگر کبود چشم تو چه باک
از غمزه ٔ لاجوردیم ذوقی هست .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.