غفی . [ غ َ فا ] (ع اِ) آنچه درآید و دور کرده شود از گندم مانند دانه ٔ تلخه و کاه ریزه . (منتهی الارب ). شی ٔ یکون فی الطعام کالزؤان او التبن یخرج منه فیرمی به . (اقرب الموارد). || کاه گندم . (منتهی الارب ). یا غفا اسم کاه است مانند اغفی . (از تاج العروس ). || آفتی است خرمابن را که مانند غبار بر غوره نشیند پس خرمایش رسیده نشود بگذارند. (منتهی الارب ). به معنی غُفاء. (اقرب الموارد) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.