غزیان . [ غ ُزْ ] (اِخ ) ج ِ غزی (منسوب به غز) همان غزان جمع غز است . غوزیان . رجوع به غز و غزان شود : و از آنجا بر زمین غزیان گذرد تا باز به آبسکون رسد. (التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ص 170). و راه اجتیاز او [بغراخان ] بر منازل حشم غز بود و غزیان چند مرحله بر عقب او میرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272هَ . ق . ص 121). در نسخه ٔ خطی همین کتاب متعلق به کتابخانه ٔ لغت نامه ص 90 نیز «غزیان » نوشته است .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.