غریض . [ غ َ ] (ع ص ) تازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). طری . (اقرب الموارد). تر و تازه . || سپید و تازه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کل ابیض طری ؛ هر سفید تازه . (اقرب الموارد) . || سرودگوی نیکو. (منتهی الارب ) (آنندراج ). المغنی المجید. (اقرب الموارد). || الطری من اللحم ؛ گوشت تازه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : لحم غریض ؛ گوشتی نازک . || نان فطیر. (مهذب الاسماء). || (اِ) آب باران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || الماء الذی یورد باکراً؛ آبی که صبحگاهان بدان رسند. (اقرب الموارد). کل من ورد الماء باکراً فهو غارض و الماء غریض . (از معجم البلدان ). || غرض غریض ؛ خورانیدن شیر: غرض له غریضاً؛ سقاه لبناً حلیباً. (از اقرب الموارد). || شکوفه .(منتهی الارب ) (آنندراج ). الطلع. (قطر المحیط). نوباوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کل غناء محدث طری ؛ هر سرود تازه سراییده شده . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.