غریسة. [ غ َ س َ ] (ع اِ) ج ، غَرائِس ، غِراس و جمع اخیر نادر است . (اقرب الموارد). خرمابن نورسته . || نهال نشانده تا که جای گیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). الفسیلة ساعة توضع حتی تعلق ؛ نهال خرماکه بنشانند تا جای گیرد. || هسته ای که آن را بکارند. النواة التی تزرع . || شجر العنب اول ما یغرس ؛ نهال تاکی که بکارند. (اقرب الموارد). || علم است مر داهان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). علم است برای کنیزان . (از تاج العروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.