غرقی ٔ. [ غ ِ ق ِءْ ] (ع اِ)پوست تنک چسبیده به سپیدی خایه ٔ مرغ ، یا سپیدی آن که بخورند. (منتهی الارب ). قشری است که به سفیده ٔ تخم مرغ چسبیده و بالای آن قیض (پوست خشک بیرون تخم ) است وگفته اند: سفیده است که خورده می شود. فراء گوید همزه ٔ آن زاید و از ماده ٔ غرق است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.