غدوی . [ غ َ دَ وی ی ] (ع ص نسبی ) نسبت به غد. غدی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). منسوب به غد؛ یعنی فردائی . (ناظم الاطباء). || (اِ) بار شکم . جنین . بار شکم گوسپند خاصة. (منتهی الارب )(آنندراج ). || قیل هو ان یباع البعیر او غیره بما یضرب الفحل ، او ان تباع الشاة نبتاج مانزا به الکبش . (منتهی الارب ). خریده شدن شتر و جز آن است به آنچه نرش به او میجهد یا خریده شدن گوسفند است به آبستنی آنچه قوچ به او جسته است . (از شرح قاموس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.