غبطة. [ غ َ طَ ] (ع مص ) آرزو بردن به نیکویی حال کسی بی آن که زوال آن از او خواهد. رشک نمودن و آرزو بردن به حال کسی بی آنکه زوال آن خواهد از وی . (منتهی الارب ). بژهان بردن ؛ یعنی آرزو بردن به نعمت کسی که این چنین نهمت مراد باشد. (مجمل اللغة)... بی آرزوی زوال نعمت از منعم . (صراح ). بژهان بردن . (تاج المصادر بیهقی ). عبارةعن تمنی حصول النعمة لک کماکان حاصلاً لغیرک من غیر تمنی زواله عنه . (تعریفات جرجانی ). || (اِمص ) رشک . (منتهی الارب ). پژهان . (برهان ) (زوزنی ). || نیکویی احوال . با شادمانی . (منتهی الارب ) : بعد ما که در غبطت و شادمانی سه قرن نود وپنج سال روزگار گذرانید. (جهانگشای جوینی ). به خوشدلی و غبطت عزم مراجعت در خدمت او به امضاء رسانیدند.(جهانگشای جوینی ). آن روز در این مشورت در خوشدلی وغبطت به شب رسانید. (جهانگشای جوینی ). || سود : در فروختن آن احتیاط تمام به جای آورد و غبطت و مصلحت مسلمانان و مستحقان زکوة در آن به جای آورد. (تاریخ قم ). و در تداول امروزی گویند: این کار به غبطه ٔ صغار نیست ؛ یعنی به نفع و سود آنان نیست . || رشک بردن بر فقدان چیزی : او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهقی ).
منگر اندر غبطه ٔ این بیع و سود
بنگر اندر خسر فرعون و ثمود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.