غاغة. [ غ َ ] (ع اِ) گروه کثیر بهم آمیخته از مردم . (از قطر المحیط). مردم انبوه درآمیخته . || ملخ نوبال برآورده . || مگس ریزه . || گیاهی است . (منتهی الارب ). || همهمه و هیاهو و معرکه . (دزی ). || غاغة علی الاکل ؛ افراط در خوراک . (از دزی ). || خو گرفتن به باده خواری . (از دزی ). || جشنهای خدایان شراب در نزد بت پرستان . (از دزی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.