غاصب . [ ص ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از غصب . بستم ستاننده . به ستم گیرنده . غصب کننده . گیرنده ٔ ملک دیگری به زور : اگر خشم نیافریدی هیچ کس روی ننهادی سوی ... عیال و مال خود از غاصبان دور گردانیدن . (تاریخ بیهقی ).
پس خضر کشتی برای آن شکست
تا که آن کشتی ز غاصب بازرست .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.