غاز. (اِ) سکه ای است و آن جزئی از اجزاء قران قدیم است ، در بعضی شهرها هر قران که برابر با ریال کنونی است به بیست شاهی و هر شاهی به دو پول و هر پول به دو جِندَک و هر جندک به دو غاز تقسیم می شده است .
- دو غاز نیرزیدن ؛ سخت ناچیز و کم ارج بودن .
- یک غازی ؛ کسی که بسیار کم حوصله و بی جرأت در خرج کردن پول باشد.
- امثال :
کاه بده کالابده یک غاز و نیم (هم ) بالا بده ؛ در موردی که کسی علاوه بر ایجاد زحمت توقع سودی هم دارد. در فردوس خراسان معروف است که مردی از اهل بشرویه با جمعی از بازرگانان محل به مشهد میرفت و با هم قرار گذاشتند دم دروازه گمرک ندهند. دروازه بان او و رفقایش را کتک زد و بشدت مطالبه ٔ پولی که به عنوان گمرک می گرفتند کرد. آن مرد برآشفت و به لهجه ٔ محلی گفت : «اَاَ وربغم مزنی مخی ناچقم کنی ، گمرکتم بستون دو غاز و نیم هم بالا»؛ یعنی چرا به صورتم سیلی میزنی که ناخوشم کنی ، گمرکت را بگیر و دو غازو نیم هم بیشتر بگیر.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.