عیر. [ ع َ ] (ع مص ) بهر سو و این طرف و آن طرف رفتن اسب و سگ ، به جولان . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از منتهی الارب ). رها شدن و رفتن اسب و سگ این سوی و آن سوی از شادی ، ویا سرگردان شدن آنها آنچنانکه چیزی آنها را بازنگرداند. (از اقرب الموارد). || آمدن و رفتن مرد. (ناظم الاطباء). آمدوشد کردن شخص با تردید. || منتشر گشتن و شایع شدن قصیده بین مردم . (از اقرب الموارد). || عیب کردن کسی را. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || افساد کردن شخص در میان گروهی . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ترک کردن شتر نر، ماده شتر دم برداشته ٔ حاضرشده را و به طلب دیگری رفتن . (از ناظم الاطباء). رجوع به عَیَران شود. || به یک گوشه بیرون شدن ماده شتر به طلب فحل . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بهر سو رفتن اسب برای چرا کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.