عکم . [ ع َ] (ع مص ) به جامه بستن رخت را و بار کردن . (از منتهی الارب ). کالا را بوسیله ٔ جامه بستن . (از اقرب الموارد). || تنگ بار بر ستور بستن . (از منتهی الارب ). بستن بار بر شتر. (از اقرب الموارد). || برای کسی تنگ بار بستن . (از منتهی الارب ). بار را برای کسی بستن . (از اقرب الموارد). || دهن بند بربستن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || بر گردانیده شدن از زیارت کسی . || انتظار کردن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). چشم داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) || بازگردیدن بر کسی . || قصد کردن زمینی را. || باز ماندن از دشنام . || فربه شدن شتر و توبرتونشستن پیه آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.