عکر. [ ع َ ک َ ] (ع اِ) گله ٔ شتر زائد از پانصد، یا گله ٔ شصت شتر یا از پنجاه تا صد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَکر. و رجوع به عکر شود. || زنگ شمشیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دردی هر چیزی ، دردی زیت و شراب ، تیرگی آب که در تک حوض ماند. (منتهی الارب ). دردی هرچیزی ، یعنی مانده و غلیظشده ٔ آن . (از اقرب الموارد). ثفل و درد چیزهاست و نزد اطبا مخصوص ثفل روغنهاست ،و آن در اکثر امور قوی تر از روغن صاف او و غلیظتر وکثیف تر از آن است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). لرت . خره .
- عکرالدهن السوس ؛ دردی روغن سوس . (از اختیارات بدیعی ).
- عکرالزیت ؛ خره ٔ روغن زیتون . دردی زیت . (الفاظ الادویه ). به پارسی درد زیت خوانند و بهترین آن کهن بود. (از اختیارات بدیعی ).
|| ج ِ عَکَرة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سحاب عکر؛ ابر که قطعه قطعه شده باشد. چون گله های شتر. (از اقرب الموارد). و رجوع به عکرة شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.