عوک . [ ع َ] (ع مص ) مایل گردیدن بر کس و بازگردیدن و حمله کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مایل شدن و حمله کردن بر کسی . || روی آوردن وپیش آمدن . (از اقرب الموارد). پیش آمدن . (منتهی الارب ). || به خانه برگشتن زن و خوردن آنچه درآن باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ورزیدن معاش خود را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). ورزیدن و کسب کردن معاش . (ناظم الاطباء). کسب کردن . (از اقرب الموارد). مَعاک . رجوع به معاک شود. || پناه بردن به کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || امیدوار ساختن بر مال . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). امیدوار گردیدن بر مال خود. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.