عوجاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعوج . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).ج ، عوج . (اقرب الموارد). و رجوع به اعوج شود. || شتر لاغر و باریک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شتران لاغر، که از نحیفی و گرسنگی خمیده و منحنی باشند. (از اقرب الموارد). || (اِ) کمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کمان تیراندازی . (غیاث اللغات ). قوس . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.