عنبری . [ عَم ْ ب َ ] (ص نسبی ) منسوب به بنی العنبر که در حال تخفیف بلعنبر میشود. (از انساب سمعانی ). رجوع به عنبر و عنبریان شود.
- عنبری البلد ؛ مثلی است در هدایت ، زیرا بنی عنبر هدایت کننده ترین اقوام بودند.و در هدایت بدانها مثل زده اند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.