عنبرچه . [ عَم ْ ب َ چ َ / چ ِ ](اِ مرکب ) نوعی از زیور است که پرعنبر کنند و بر گردن اندازند. (برهان قاطع). زیوری است از عالم اوربی در هندوستان که جوف آن به عنبر آلوده کنند و دور آن گوهر نیم رو آویزند. و عنبرینه نیز به همین معنی است .(از آنندراج ). نوعی از زیور مثل دهکدهگی که جوف آن به عنبر پر کنند و گرد آن مروارید آویزند. (غیاث اللغات ). محفظه ای از طلا مانند درج و حقه به پهنا و درازی سه انگشت که زنان بر گردن آویختندی ، و آن جای خوش بویها بود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) :
در صف رخت که عنبرچه بود صدرنشین
کوی بربسته که باشد که درآید بشمار.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.