عنان گشادن . [ ع ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) مقابل عنان کشیدن . راهی و روانه شدن . رفتن . عزیمت کردن .
- عنان گشاده رفتن ؛ بسرعت رفتن و زود سپری شدن : دریغا عمر که عنان گشاده رفت . (کلیله و دمنه ).
- عنان گشاده گشتن ؛ مطلق و آزاد شدن . از قید رستن : برگهای دشت که پای بسته ٔ دام سرمای دی بودند ومانند بهمن در دست بهمن مانده بسعی باد صبا دل فراخ و عنان گشاده گشت . (تاریخ جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.