علمدان . [ ع ِ ] (نف مرکب ) دانا. خردمند. عاقل . (ناظم الاطباء). داننده ٔ علم . دانای به دانش :
علم خوان همچو علم دان نبود
زآنکه جان آفرین چو جان نبود.
علم دان خاصه ٔ خدای بود
علم خوان شوخ و نرگدای بود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
علمدان . [ ع ِ ] (نف مرکب ) دانا. خردمند. عاقل . (ناظم الاطباء). داننده ٔ علم . دانای به دانش :
علم خوان همچو علم دان نبود
زآنکه جان آفرین چو جان نبود.