عفر. [ ع َ ف َ ] (ع اِ) خاک ، و روی خاک . (منتهی الارب ). رویه و سطح زمین : ماعلی عفرالارض مثله و خاک را نیز گویند. (از اقرب الموارد). ج ، أعفار. || اول آب که کشت را دهند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تیرها که مخاطالشیطان نامند آنرا. (منتهی الارب ). «سهام » و تار عنکبوت که آن رامخاطالشیطان نامند. (از اقرب الموارد). || سختگی و اشکال : کلام لاعفر فیه ؛ سخنی که عویص و اشکال در آن نباشد. (از منتهی الارب ). عَفر. (اقرب الموارد). و رجوع به عَفر شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.