عفرین . [ ع ِ ف ِرْ ری ] (ع ص ، اِ) شیر ماده ٔ درشت خلقت . || لیث عفرین ؛ شیر بیشه و بیشه شیر. (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || جانورکی است که در خاک نرم بن دیوار می باشد، یا جانورکی است مانند کربسه و بر سوار پیش آید و به دنب می زند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گوش خزک . (یادداشت دهخدا). || مرد تمام اندام ضابط توانا. (منتهی الارب ). مرد کامل ضابط قوی . (از اقرب الموارد). || زیرک و رسا و بغایت رساننده ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). نافذ در کارها و مبالغه کننده در آن با زیرکی . || هر ضابط قوی . || مرد کامل پنجاه ساله . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام شهری است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). مأسده و جای شیرناکی است ، و یا شهری است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.