عفرنی . [ ع َ ف َ نا ] (ع اِ) اسد و شیر. (اقرب الموارد). || (ص ) شیر درشت اندام . (منتهی الارب ). اسد عفرنی ؛ شیر شدید و سخت . (از اقرب الموارد). لبوة عفرنی ؛ ماده شیر استوارخلقت . (منتهی الارب ). ماده شیر شدید و سخت . (از اقرب الموارد). نون و الف آن زائد است الحاق را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، عَفَرنَون . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.