عطاری . [ ع َطْ طا ] (حامص ) شغل و عمل عطار. (فرهنگ فارسی معین ). شغل و پیشه ٔ دوافروش . (ناظم الاطباء). عِطارة. (از منتهی الارب ). رجوع به عطار و عطارة شود. || (اِ) دکان عطار. محل کسب عطار.(فرهنگ فارسی معین ). عطارخانه . رجوع به عطار شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.