عضه . [ ع َض ْه ْ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (از منتهی الارب ). کذب . (از اقرب الموارد). || سخن چینی نمودن . (از منتهی الارب ). نمامی کردن . (از اقرب الموارد). || افسون کردن . (از منتهی الارب ). سحر کردن . (از اقرب الموارد). عَضَه . عِضهه . عَضیهة. و رجوع به عضه و عضهة و عضیهة شود. || خوردن شتر عضاه را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قطع کردن ، گویند: عضه العضاه ؛ یعنی عضاه را قطع کرد و برید. (از اقرب الموارد). || بهتان زدن به کسی ؛ یعنی در باره ٔ او چیزی گفتن که در وی نیست . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.