عضرس . [ ع َ رَ ] (ع اِ) گورخر. (منتهی الارب ). حمارالوحش . (اقرب الموارد). || سرما. (از منتهی الارب ). بَرْد. (اقرب الموارد). || یخچه . (منتهی الارب ). بَرَد. تگرگ . ژاله . (از اقرب الموارد).
- امثال :
ابرد من عضرس . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
|| آب سرد و شیرین . (منتهی الارب ). آب سرد وگوارا. (از اقرب الموارد). || برف . (منتهی الارب ). ثلج . (از اقرب الموارد). || برگ که صبح بر آن تری باشد، و برگ چسبیده بر سنگریزه در زیر آب . (منتهی الارب ). برگ درخت که بر آن ژاله باشد، وگویند سبزیی است که بر سنگ چسبیده باشد و در آب خیس شده باشد. (از اقرب الموارد). عُضارِس . و رجوع به عضارس شود. || گیاهی است که سبزی آن به سپیدی زند و سخت بردارد تری را. (منتهی الارب ). عشب و گیاهی است اشهب که به سبزی زند، و ژاله و «ندی » را بسیار برمی دارد. (از اقرب الموارد). عُضارس . عِضرِس . ج ، عُضارس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.