عشواء. [ ع َش ْ ] (ع ص ) مؤنث أعشی (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)، یعنی شب کور و ضعیف البصر و آنکه شب نمی بیند و روز می بیند. (ناظم الاطباء). رجوع به اعشی شود. || شتر ماده ای که پیش پای خودنبیند. (منتهی الارب ). ناقه ای که جلو خود را نبیند وهنگام راه رفتن دست بر هر چیزی گذارد. (از اقرب الموارد) : چون اشتر عشواء قدم در جر و جوی مینهادم و چون مست شیدا در شب یلدا بر در و دیوار می افتادم . (مقامات حمیدی ). || خبطه خبط عشواء؛کاری را کرد بر غیر بصیرت ، و گویند: رکب عشواء، و فلان خابط خبط عشواء؛ هرگاه بدون بصیرت در کار خود خبطکند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) تاریکی . (منتهی الارب ). ظلمت . (اقرب الموارد). || نوعی از تمر است ، یا خرمابنی . (منتهی الارب ). خرما، و یا نخلی است . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.