عسال . [ ع َس ْ سا ] (ع ص ) مبالغه است مصدر عَسَل را. (از اقرب الموارد). رجوع به عسل شود. || منسوب به عسل . (از الانساب سمعانی ). || انگبین گیرنده . (منتهی الارب ). انگبین چین . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). چیننده ٔ عسل از جای آن . (از اقرب الموارد). || انگبین فروش . (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ) (ناظم الاطباء). || شکرریز. (ناظم الاطباء). || نیزه ٔ سخت جنبان . (منتهی الارب ). رمح و نیزه که از نرمی به اهتزاز آید. (از اقرب الموارد). || (اِ)انجیر سیاه و یا سپید بسیار شیرین . (ناظم الاطباء). || گرگ . (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.