عرواء. [ ع ُ رَ ] (ع اِ) سردی تب و فسره ٔ آن در اول لرزه . (منتهی الارب ). سردی تب و لرزی که در اول بروز آن پیدا می شود. (ناظم الاطباء).سرمای تب و ابتدای آن از آغاز بروز آن ، و گویند آن سرما و لرزشی است که به مریض و غیر مریض دست می دهد. (از اقرب الموارد). || حس شیر بیشه . (منتهی الارب ). عرواء الاسد؛ حس اسد. (از اقرب الموارد). آواز نرم شیر. (از شرح قاموس ). || مابین زرد شدن آفتاب تا شب هر گاه باد سرد وزد. (منتهی الارب ). مابین زردی آفتاب تا شب ، آنگاه که باد سرد بوزد. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.