عرنی . [ ع ُ رَ نی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به عرینةبن نذیربن قسربن عبقربن انماربن أراش ، که بطنی است از بجیلة. و آن عده که بنزد رسول خداوند (ص ) در مدینه وارد شدند و اقامت در آنجا را نپسندیدند، از این بطن بوده اند. (از اللباب فی تهذیب الانساب ). ج ، عُرَنیّون . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.