عرعرة. [ ع ُ ع ُ ة ] (ع اِ) سر هر چیزی و معظم آن ، از آن است عرعرة الجبل و السنام . (منتهی الارب ) عرعرةالجبل و السنام و الانف ؛ قسمت بالا و معظم کوه و سنام و بینی : نزل العدو بعرعرة الجبل و نحن بحضیضه ؛ دشمن در بالای کوه فرود آمده است درحالی که ما در قسمت پایین آن هستیم . (از اقرب الموارد). || سربند شیشه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). عَرعرة. رجوع به عَرعرة شود. || مابین دو منخر. (از اقرب الموارد). عُرعُر. رجوع به عُرعُر شود. ج ، عراعِر. (از اقرب الموارد). قسمت غضروفی بینی . || زهار. || پایین شکم . || خرابی و تباهی . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.